نوشته های تازه

متخصصان مرکز

تعویض خانواده

حاضر بودی خانواده ات را تغییربدهی؟

اعتماد و خانواده شما

اگر قبل از تولدم آموخته ها ، و تجارب فعلی خودم را داشتم ،

می توانستم پدر و مادرم را انتخاب کنم، در انتخاب پدرم شک نمیکردم.

فکر نمی کنم هیچ پسری، پدری بهتر از پدر من داشته است.

من زندگی خوبم را تا حد زیادی مدیون روشی هستم ، که در پنجاه سال زندگیم با او برای ارتباط با من انتخاب کرده بود.

اگرچه پدرم سالها پیش مرده است ، ولی عکس او هنوز به قوت سابقش در دنیای کیفی من موجود است ،

و مطمئن هستم تا وقتی زنـده بـود ، عکس من هم با همین قوت در دنیای کیفی او بود.

وقتی رابطه مان را مـرور میکنم ، می بینم به پدرم اعتماد داشتم. هرگز تصور نکردم منظورش با حرفش فرق دارد.

من از پدرم آزادی شخصی ، و عشق بدون کنترل را هدیه گرفتم.

من بچه بسیار خوش بختی بودم.

اگر چه مادرم هم خصوصیات جالبی داشت ، ولی او را انتخاب نمی کردم.

نه به این دلیل که ، با من به عنوان یک بچه یا یک جوان، خوب رفتار نمی کرد،  بلکه چون دوست ندارم ، طرز برخوردش با خودم و خانواده ام را دوباره به یادم آورم.

منظورم این نیست ، که با کارهایش در دوران بزرگسالی به من لطمه زد ، یا رفتار خوبش با من در دوران کودکیم، نقشی در موفقیتم نداشت ،

بلکه منظورم این است که

با چیزهایی که در طول این سالها فهمیده ام، معتقدم ای کاش مادر دیگری داشتم.

از همان دوران کودکیم، مادرم غیر قابل پیش بینی بود.

من هرگز احساس نکردم ، می توانم به او اعتماد کنم.

او از این لحاظ خیلی با پدرم فرق داشت.

 

‎و ما پدر و مادر خود را مثل بقیه آدمها، هشیارانه در دنیای دیمی خویش جا نمی دهیم، و زمانی متوجه وجود آنها در دنیای کیفی خود می شویم، که دیگر انتخاب شان کرده ایم ، و آنجا هستند.

بسیاری از حیوانات برای مدت کوتاهی ، و آن هم به خاطر زنده ماندن بچه یا توله خود ، با او پیوند برقرار می کنند.

ما انسانها با فرزندان خود پیوند ژنتیکی برقرار نمی کنیم :

اما پیوندی که با جا دادن آنها ،  در دنیای کیفی برقرار میکنیم ، و آنها با جای دادن ما در دنیای کیفی شان برقرار میکنند ، از پیوند کوتاه مدت حیوانات محکم تر است.

این پیوند در زندگی اکثر انسانها، یک پیوند مادام العمر است.

کودکان تقریباً نمی توانند ، والدین که مسئولیت بزرگ کردن آنها را دارند ، از دنیای کیفی خودشان بیرون بگذارند ، چون در اکثر موارد نمی توانند ، کسی را جایگزین آنها کنند.

به همین دلیل نمی توانیم ،  بسیاری از بستگان و حتی پدر و مادر ناتنی ، و پدرخوانده ، یا مادرخوانده ، را از دنیای کیفی مان بیرون کنیم .

البته اگر از همان اوایل زندگی با آنها بوده باشیم.

حتی اگر آنها از وقتی یادمان می آید ،  با ما رفتار وحشتناکی کرده باشند ، هم آنان را بیش از دیگران در دنیای کیفی خود نگه می داریم.

این نکته در مورد ، فرزندان هم صادق است.

فرزندان ما هر رفتاری هـم بـکـنند ، تقریباً غیر ممکن است بتوانیم آنها را از دنیای کیفی مان بیرون کـنیم.

به همین جهت، رابـطه کودک ـ والد یک رابطهٔ بی همتاست.

کودکانی که با آنها بدرفتاری شده ، یا در حقشان زیاد اهمال شده چیزی در مورد دنیای کیفی خود نمی دانند ، خصوصاً در این مورد که این دنیا چقدر تأثیرگذار است ،

و والدین یا جانشین های آنها ، جایگاه خیلی محکمی در آن دارند.

چون آنها متوجه قوت ، دنیاهای کیفی خود نیستند،

گاهی از ایـن کـه نمی توانند والدین خشن و مسالحه کار را از دنیای کیفی خود، بیرون کنند، گیج می شوند.

آنها با تلاش ناامیدانه خویش ، برای خوشحال کردن ایـن افـراد کـه سخت به آنها نیاز دارند، بدرفتاری آنان را می پذیرند.

درد بدرفتاری ، خیلی ‎قابل تحمل تر از درد جدایی از آدم هایی است که غیر قابل تعویض هستند؛

که البته معنایش باقی ماندن آنها ، در دنیای کیفی کودکان است.

مشکل قهرمان فیلم درخشش، دیوید هلفگات جوان نیز همین بود:

 

او و پدرش نمی توانستند ، یکدیگر را از دنیای کیفی خود بیرون کنند.

این فیلم به شکل دردناکی نشان می دهد ، که پدر هـلفگات عـاشق پسرش است ولی هلفگات این عشق را عشق مشروط می دانست.

او برای داشتن این عشق باید، سلطه پدرش را می پذیرفت.

وقتی برای بار اول از پدرش خواست ، به او اجازه بدهد استعدادش به عنوان یک نوازنده پیانو را بیازماید، پدرش درخواست هلفگات را به شکل ظالمانهای رد کرد.

هرچند خیلی عاشق پسرش دیوید بود.

‎حتی وقتی هلفگات تمام توانش را جمع کرد ، تا از زیر سلطه پدرش بیرون بیاید و خانه را ترک کند، جدایی آنها فقط فیزیکی بود و بس.

او از تعارض بین نیاز به پدر ، و نیاز به آزادی ، و دنبال کردن پیانو رنج می برد.

تا این که بالاخره برای فرار از این تعارض دردناک، و همزمان برای دستیابی به آزادی شخصی ، که خیلی به آن احتیاج داشت، به جای آن که انتخاب نامعمولی کند ،

و هلفگات بااستعداد ، و باهوش را که با دستگاه خلاقش رابطهٔ خوبی داشت انتخاب کند، زندگی را به طور کامل به دستگاه خلاقش سپرد .

به نظر من انتخاب هلفگات دال بر ول کردن نواختن پیانو ، و روانپریش کردن خودش، آخرین مقاومت او در برابر اصرار پدری بود،  که می گفت فقط وقتی هلفگات را دوست دارد ، که همان موسیقی دانی بشود ، که او می خواهد.

اما پس از ده سال ـ چون زمان زخم ها را التیام می بخشد ـ هـلفگات بـه قدر کـافی احساس آزادی میکند، و بار دیگر سراغ پیانو می رود. کمی بعد خوشبختانه زنش را می بیند ، و با عشق او به حالت اولش بر می گردد.

هلفگات با درمان از طریق تشنج الکتریکی ، که با حسن نیت صـورت می گرفت، ولی به مغزش صدمه می زد،  ممکن بود هرگز ذوق را به دست نیاورد.

ولی نباید توانایی دستگاه خلاق ، را علی رغم صـدمات مغزی وارده دست کم بگیریم.

اگر چه هلفگات هنوز تند تند حرف می زند ، و به حفاظت دستگاه خلاقش از او احتیاج دارد ، ولی دیگر روانپریش نیست.

بعضی از ایرادگیرها از او خرده می گیرند ، که به قدر کافی بهنجار عمل نمی کند.

ولی او بر یک گرفتاری بـزرگ غـلـبـه کـرده ، و تماشاچیان از بازگشت او خوشحالند.

حالا که زندگی مشترک خوبی دارد، بالاخره می تواند پدرش را از بای کیفی خود بیرون کند؛

چیزی که در یکی از آخرین صحنه های فیلم می بینیم.

زنش وقتی هلفگات بر سر مزار پدرش رفته، در مورد احساسش از او سؤال میکند.

هلفگات جواب می دهد «هیچ احساسی ندارم.»

البته ایـن جـواب نمی تواند ثابت کند،  او پدرش را از دنیای کیفی خود بیرون کرده،  بلکه معنایش این است ، که او با بهره مندی از عشق زنش بالاخره توانسته است ، با پدری که همیشه حضور داشته کنار بیاید ، و سلامت عقلش را بازیابد.

نکته بارز دیگر، قدرت و توان شفادهندگی ، ارضا نیازش به عشق است، بدون آن که مجبور باشد، برای رسیدن به آن عشق، شروط دیگری را برآورده کند.

بسیاری از کودکانی که با آنها بدرفتاری شده یا مورد غفلت واقع شده اند:

شرایطی شبیه شرایط هلفگات دارند.

آنها نمی توانند عکس والدین خشن، و غافل خود را از دنیای کیفی خویش بیرون کنند.

چون زمانی با آنها بدرفتاری شده ، و پدر و مادرشان از آنها غافل شـده انـد ، کـه خـیـلی کـم سـن بـوده اند ،و ضعیف تر و ترسوتر از آن بوده اند ، که کاری جز تحمل بکنند.

بسیاری از آنها وقتی بزرگ تر می شوند،  و از رابطه نامطلوب با پدر و مادرشان فاصله می گیرند، به این که در چهارچوب روابط انسانی می توانند ، بـه خـوشبختی برسند اعتقادی ندارند.

در این مقطع هیچکس ، حتی پدر و مادر در دنیای کیفی آنها حضور ندارند.

ولی آنها می خواهند ، خوش باشند ـ همه می خواهیم خوش باشیم ـ

در نتیجه دنبال چیزی می روند،  که در دسترس آنها است،

یعنی لذت خشونت و مواد مخدر.

مطالعات یکی پس از دیگری نشان داده اند،  که زندانها پر از آدم هایی است که ، در دوران کودکی با آنها بدرفتاری شـده ، یا مورد غفلت واقع شده اند.

تنها کسانی که برای این کودکان می مانند،  البته بجز مادر و اعضای دار و دسته ها، معلمان هستند.

ولی نظام کنترل بیرونی حاکم بـر مـدارس مـا ، ایـن فرصت را از بسیاری از این کودکان نیازمند می گیرد.

جالب این که معلمانی که می خواهند ، از این کودکان مراقبت کرده و به آنها رسیدگی کنند ، مورد اذیت و تمسخر نظام کنترل بیرونی ، حاکم بر مدارس قرار می گیرند.

پیام تربیتی مدارس ما مبنی بر این که یا آنچه میگوییم ، را مفید یا غیرمفید، یاد میگیری یا تو را تنبیه میکنیم،  هم مزید بر علت می شود ، و مشکلی که فقط مدارس امکان حل کردنش را دارند، لاینحل می شود.

من در فصل بعد در این باره بیشتر خواهم گفت.

(برگرفته از کتاب نظریه انتخاب )

 

قریب به اتفاق انسانها، زندگی بدون شادمانی را نمی خواهند.

آنها نمی خواهند مردم را کنار بگذارند، یا در زندگی خود دنبال لذت بدون شادی باشند.

بسیاری از آدمهای غیـرخـوشبخت، دوست دارند ،

کسی را بـرای عشـق ورزیدن بیابند، ولی واقعیت زندگی آنها ـ فقر، سـن بـالا، بی سوادی، زشت بودن، بیکاری، بی خانمان بودن ،و بیماری ،و ارتکاب جرم ،و خیلی موارد دیگر ـ نمی گذارد این طور شود.

در پاسخ به این سؤال غم انگیز بیتل ها که این همه تنبل از کجا آمده است؟

باید بگویم آنها از دنیایی آمده اند، که این روان شناسی مخرب آنان را از شوهر، زن، فرزند، معلم و کارفرمای شان جدا کرده است.

(برگرفته از کتاب نظریه انتخاب )

 

 

برای مطالعه بیشتر :

بر روی عنوان های زیر کلیک کنید :

انتخاب رشته آگاهانه وهوشمندانه

پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور

 مطالعه شرایط پزشکی تعهدی

مطالعه نکات مهم انتخاب رشته

شرایط-اختصاصی-دانشگاه-فرهنگیان

پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور

جهت  دریافت وقت مشاوره تحصیلی (برای انتخاب رشته درست، و اصولی زیر نظر کارشناسان مرکز فرح بخش ) به صفحه زیر مراجعه کنید: 

مشاور تحصیلی

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد