نوشته های تازه

متخصصان مرکز

تله زندگی بدرفتاری و بی اعتمادی

‎تله زندگی بی اعتمادی و بد رفتاری

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

 

 

تجارب منجر به شکل گیری تله زندگی بدرفتاری

‎کسی که مورد بدرفتاری قرار می گیرد، مجموعه پیچیده ای از احساسات مثل درد، ترس، غضب و سوگ را تجربه می کند.

شدت این احساسات بسیار زیاد است، و خیلی زود نمایان می شوند.

وقتی که با بیمارانی روبه رو می شویم ، که چنین تجاربی را از سر گذرانده اند به عمق این عواطف آگاه می شویم،

حتی اگر این عواطف آرام به نظر برسند، اما فضای روان شناختی اتاق درمان را کاملاً تحت تأثیر قرار می دهند.

این احساسات مثل آبی هستند ،که پشت سد جمع شده اند. به تدریج بر اثر فشار آب، روزی دیوارهای آن جمع سد، خواهد شکست و عواطف با شدت تمام، نمایان می شوند.

‎شما ممکن است حالت خلقی ثابتی نداشته باشید.

بلافاصله آشفته می شوید، چه این اشفتگی را به صورت گریه نشان بدهید، و چه به صورت خشم و غیظ، دیگران از رفتار شما تعجب می کنند.

بی ثباتی خلقی فرانک(فرانک یک مراجع با تله زندگی بد رفتاری است )، با پرخاشگری نسبت به همسرش نشان داده می شد، و بی ثباتی خلقی ماریان با اشک ریختن و گریه کردن.

گاهی اوقات نیز ممکن است، در عالم هپروت سیر کنید، که ما در روان شناسی به این حالت، تجزیه می گوییم.

انگار جای دیگری هستید ، و محیط اطراف، دیگران یا حتی خـودتان، غیرواقعی به نظر . هیچ احساسی ندارید، و کرخت می شوید.

این حالتها را می توان نوعی فرار روان شناختی، از احساس های ناشی از تجارب بدرفتاری تلقی کرد.

‎ژاکلین :

هروقت فرانک نمی خواهد، درباره موضوعی حرف بزند، انگار ناگهان خاموش می شود. لام تا کام حرف نمی زند.

فرانک :

می فهمم چی میگوید. آره درسته. می دانم چه کار می کنم. این حالت پیش می آید. انگار دست خودم نیست. مثل اینکه نمی خواهم، با برخی از مسایل رو در رو شوم. دوست دارم احساس هایم را سرکوب کنم.

‎کسانی که در گذشته، عذاب بد رفتاری را چشیدهاند، روابط فعلی شان واقعا دردآفرین است.

در روابط احساس راحتی نمیکنید، و آسیب پذیر می شوید، دیگران به جای اینکه برای شما اطمینان آفرین، و شادی بخش بالند، پیش بینی ناپذیر و خطرناک جلوه می کنند، فکر می کنید که دیگران ،به شما خیانت می کنند، و از شما سو استفاده می کنند، پس بایستی در برابر دیگران، هـمیشه حالت دفاعی داشته باشید.

افراد صمیمی زندگی تان نیز بی اعتماد هستید. 

اعتماد کردن به دیگران برای شما سخت است، حتی به عزیزان خود، در واقع نسبت به افراد صمیمی زندگیتان، نیز بی اعتماد هستید .

گمان می کنید که دیگران مخفیانه قصد دارند، به شما آسیب بزنند، اگر رفتار فردی با شما خـوب،انسانی و احترام آمیز باشد،

در ذهنتان به دنبال این مسئله می گردید، که انگار کاسه ای زیر نیم کاسه است.

‎منتظرید که به شما دروغ بگوید، و از شما سوء استفاده کند.

انگار اعتقاد راسخ دارید، که سلام گرگ بی طمع نیست. 

‎ماریان :

معمولا مهم نیست که طرف مقابلم، آدم خوبی باشد یا نباشد چون واقعا می دائم آنها به دنبال چی هستند؟

‎درمانگر :

دنبال چی هستند؟

ماریان :

فقط و فقط عشرت طلبی و لذت جویی.

‎بدرفتاری و بی اعتمادی، شما را در حالت گوش به زنگی افراطی، قرار می دهد.

شما همیشه در حالت دفاعی هستید، هر لحظه ممکن است، فردی شما را تهدید کند، هرگاه کسی با شما آشنا می شود، منتظرید که اتفاق بدی برای شما بیفتد.

پس باید حواس تان شش دانگ باشد.

ممکن است این حالت را در کل زندگی داشته باشید.

یا در قبال برخی افراد خاص، این حالت را اعمال کنید. به عنوان مثال در حالی که فرانک به همه مشکوک و بدگمان بود، اما بدگمانی ماریان فقط به مردها محدود می شد

( ماریان نسبت به زنان هم مشکوک بود، اما این احساس به دلیل حاکمیت، تله زندگی رهاشدگی پدید آمده بود).

اینکه چگونه تعاملات مربوط به بدرفتاری، را به یاد می آورید از اهمیت زیادی برخوردار است.

ممکن است شما تمام جزئیات حادثه های، بدرفتاری را به خاطر بیاورید و این خاطرات در ذهن شما ماندگار شده اند، و مدام بر شما اثر می گذارند.

ماریان :

بیشتر وقتها از رابطه عاطفی و جسمی بیزار بودم، به محض اینکه چنین روابطی ممکن بود پیش بیاید، بی اختیار به یاد ناپدری ام می افتادم، و از روابط کناره گیری می کردم.

‎از طرف دیگر ممکن است، هیچ خاطره روشن و واضحی از بدرفتاری، نـداشـته بـاشید. ممکن است خاطرات دوران کودکی تان مبهم، تیره و نامنسجم باشند.

 

ماریان :

خیلی اتفاقات در آن سالها رخ داده، که درباره آنها چیزی نمی دانم.

مثلا نمی دانم که بدرفتاریهای ناپدری ام، چقدر ادامه داشته اند. نمی دانم. خیلی چیزها را نمی دانم. فقط می دائم که، خیلی وقت است این احساس را دارم.

ممکن است حافظه تان یاری نکند تا تمام خاطرات مربوط به بدرفتاری را مستقیماً به یاد بیاورید.

اما ممکن است ،این خاطرات را با روشهای دیگری بـه یاد بیاورید:

“رویاها و کابوس های وحشتزا، خیال پردازی خشونت آمیز، تصاویر ذهنی ناخواسته و مزاحم، آشفتگی ناگهانی (در قبال یادآوری خاطرات).

” بدنتان می تواند به خاطر بیاورد، حتی زمانی که شما مستقیماً ،خاطرات را به یاد نیاورید.

فرانک :

چند روز قبل اتفاق جالبی افتاد. برای مرتب کردن انباری به زیر زمین رفتم. می خواستم چراغ را روشن کنم ،مثل اینکه لامپ سوخته بود.

توی تاریکی ناگهان احساس کردم، عرق سردی به بدنم نشسته است. وحشت

کردم.

درمانگر :

می توانید چشمان تان را ببندید ،و همان صحنه را تجسم کنید؟

فرانک : بله.

درمانگر :

آن صحنه را تجسم کنید، و با جزئیات برای من بازگو کنید.

فرانک :

وحشت سراپای وجودم را، فرا گرفته است. بدنم بدون دلیل میلرزد.

درمانگر :

آیا در زندگی تان چنین احساسی داشته اید؟

فرانک :

آره. توی کمد ایستاده ام، و تاریک تاریک است. مثل بید میلرزم.

درمانگر :

چی شده که می ترسید؟

فرانک :

پدرم در به در دنبال من میگردد.

جالبه! چقدر بین احساس چند روز قبل، در زیر زمین با این احساس شباهت وجود دارد.

اگر مورد بدرفتاری قرار گرفته باشید، ممکن است خاطرات عاطفی ،ناگهانی و هیجان برانگیز به ذهن شما خطور کنند.

این خاطرات به قدری هیجان آفرین، و واضح هستند انگار همین لحظه، مورد بدرفتاری قرار گرفته اید.

اما شاید روش به خاطر آوردن بدرفتاریهای گذشته، این باشد که در روابط فعلی دائم به یاد خاطرات تلخ ،و زهرآگین گذشته بیفتید.

اگر چنین وضعیتی وجود داشته باشد، در بد مخمصه ای گیر کرده اید:

“یادآوری لحظه به لحظه ،خاطرات تلخ و طاقت فرسا بدرفتاریهای گذشته.” اضطراب و افسردگی ،در بین افرادی که با آنها بدرفتاری شده است، متداول است.

شـما عـمیقاً از زندگی ناامید و دلسرد هستید.

اعتماد به نفس شما پایین است، و از احساس بی ارزشی رنج می برید.

ریشه های تحولی تله زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری

اگر در دوران کودکی با شما بدرفتاری کرده اند، شما را دست انداخته باشند، تحقیر شده باشید، یا از اعتماد شما سوءاستفاده کرده اند، در معرض این تله زندگی قرار گرفته اید.

 

۱. یکی از اعضای خانواده تان، شما را در دوره کودکی کتک زده است.

۲. یکی از اعضای خانواده تان در دوره کودکی ،از شما سوءاستفاده جنسی کرده یا ناخواسته،  شما را وادار به تحریک جنسی کرده است.

۳. یکی از اعضای خانواده تان دائم شما را تحقیر، و به شما توهین کرده است.

۴. افراد خانواده تان قابل اعتماد نبوده اند؛

( آنها اسرار شما را فاش می کردند، از نقاط ضعف شـما برای سلطه گری استفاده میکردند، سر شماکلاه می گذاشتند، به شما دروغ می گفتند، و به قول و قرارشان پایبند نبودند).

۵. به نظر می رسیده است، که فردی از اعضای خانواده تان از رنج شما، لذت می برده است.

۶. با تهدید و تنبیه وادار به انجام کاری، نادلخواه شده اید.

۷. یکی از والدین تان دائم به شما ، هشدار می داده است که به هیچکس غیر از اعضای خانواده اعتماد نکنید.

۸.افراد خانواده شما علیه یکدیگر جنگ داشته اند. خانواده، میدان جنگ بوده است.

 

۹. یکی از والدین تان برای نشان دادن صمیمیت جسمانی ،از روشهای نامناسب و آزاردهنده استفاده می کرده است.

۱۰. افراد به شما القابی می داده اند، که ناراحت و برآشفته می شده اید.

 

هرگونه بدرفتاری به نوعی زیر پا گـذاشـتـن هـویـت شـماست.

دیگران، هـویت جسمی، جنسی یا روان شناختی شما را حرمت ننهاده اند.

فردی از اعضای خانواده تـان کـه از او چشـم یـاری، و حمایت داشته اید، شما را اذیت می کرده است ، و شما نمی توانسته اید از حق خود دفاع کنید.

هویت جنسی ماریان نادیده گرفته می شد.

مادر و ناپدری اش سخت درگیر مشکلات خودشان بودند.

مادرش که به داروهای آرام بخش پناه برده بود،

( هر کجا که بدرفتاری باشد، اغلب انگار سروکله مواد مخدر و الکل نیز پیدا می شود).

ناپدری ماریان برای پر کردن خلأ عاطفی اش ،  از وی سوءاستفاده میکرد.

ادامه دارد ….

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد