نوشته های تازه

متخصصان مرکز

تله های زندگی

ایا با تله های زندگی اشنا هستی ؟

 

 

تله های زندگی سه ویژگی دارند ، که می توانیم با این سه ویژگی، آنها را بشناسیم.

‎شناسایی تله های زندگی

 

‎۱. تله های زندگی ، الگوها یا درون مایه های دیرپای زندگی هستند.

۲. تله های زندگی، خودآسیب رسان هستند.

۳. تله های زندگی، برای بقای خودشان می جنگند.

 

‎همان طور که در مقاله تله های زندگی گفتیم تله زندگی ، الگو یا مضمونی است ، که در دوران کودکی شکل گرفته است،  و خودش را در طول زندگی به فرد تحمیل کند.

منظور از الگوها یا مضمونها، همان تله های زندگی است که :

 در مقاله های قبل به طور اجمالی به معرفی آنها پرداختیم.

اگر در دام تله زندگی افتاده باشید، ارمغان شما در دوران بزرگسالی، بازآفرینی شرایط دوران کودکی است ، همان شرایطی که برای شما آسیب زا و مشکل آفرین بوده است .

‎تله های زندگی، خودآسیب رسان هستند.

مشاهده ویژگی خودآسیب رسانی تله های زندگی ،برای ما درمانگران که شاهد این ویژگی در بیماران هستیم، سخت دردناک و اندوه آفرین است.

بارها و بارها با افرادی مثل آیدا ( تله زندگی آسیب پذیری) و دیوید ( تله زندگی آسیب پذیری) روبه رو شده ایم.

بیماران مثل پروانه ای به دور شمع می گردند:

دائماً به سمت شرایطی جذب می شوند ، که به گذشته زندگی شان شباهت زیادی دارد.

تله زندگی می تواند به هویت، سلامتی و ارتباط اجتماعی، شغل، حالتهای خلقی صدمه بزند.

تله زندگی تمام ابعاد زندگی را ، زیر سیطره نفوذ خود در می آورد.

 

‎تله زندگی برای بقای خودش سخت تلاش میکند.

کششی قوی در بیماران برای حفظ تله زندگی وجود دارد.

این حالت بخشی از میل انسان به هماهنگی و ثبات است.

می توانیم تله زندگی را بشناسیم. اگرچه تله زندگی دردناک و مشکل آفرین است، اما برای افراد، عادی و معمولی شده است.

بنابراین تغییر آنها، کاری سخت و طاقت فرساست. از همه این حرف ها گذشته، در دوران کودکی ، این تله ها به عنوان راه های انطباقی ، در خانواده ناسازگار در نظر گرفته می شوند.

در دوران کودکی این تله ها واقع بینانه بوده اند.

اما مشکل اینجاست که با اینکه در حال حاضر ، فایده ای چندانی ندارند و راههای زیادی پیش رو داریم، اما سفت و سخت به دنبال تداوم این تله ها هستیم.

‎چگونگی شکل گیری تله های زندگی

‎عواملی در شکل گیری تله های زندگی نقش بازی میکنند.

اولیـن عـامل، خـلق و خو است ، که ذاتی و سرشتی در نظر گرفته می شود. میراث عاطفی ما باعث می شود ، که در قبال رویدادها به سبک و سیاق خاصی، واکنش هیجانی نشان بدهیم.

نظیر سایر ویژگی های فطری، در خلق و خو نیز اصـل تـفاوتهای فردی ، به شدت حـاکـم است.

خلق و خو دامنه ای از هیجانها را دربر می گیرد. ما معتقدیـم کـه خـلق و خویی که به ارث می بریم ، در شکل گیری تله های زندگی نقش دارد.

در این قسمت به معرفی برخی از ابعاد خلق و خو می پردازیم.

‎ابعاد احتمالی خلق وخو

‎خجالتی منفعل

‎بی احساس شجاع نگران

‎معاشرتی

‎پرخاشگر

‎احساساتی

‎آسیب ناپذیر

‎حساس

‎ممکن است فکر کنید ، که خلق و خوی شما ترکیبی از این ابعاد است.

خلق و خو، ابعاد دیگری نیز دارد که ماهنوز آنها را نشناخته ایم.

البته رفتار ما علاوه بر اینکه تحت تأثیر خلق و خو است، محیط نیز بر آن اثر می گذارد. محیط امن و حمایتگر حتی می تواند کودک کاملاً خجالتی و کمرو را خونگرم و اجتماعی بار بیاورد.

اگـر کـودک آسیب ناپذیر در محیطی بزرگ شود که دائم در معرض خطر باشد، ممکن است حساس و ترسو بار بیاید.

وراثت و محیط بر ما اثر می گذارند و زندگی ما را شکل دهند.

این مسئله (حتی به درجاتی کمتر) در زمینه صفاتی که کاملاً جسمی هستند ( مثل قد وزن) نیز حاکم است.

همه ما با استعدادی بـرای داشتن ، قد مشخص متولد می شویم ،و بخشی از توانایی بالفعل شدن این استعداد به محیط زندگی وابسته است.

تغذیه، ورزش، غذاهای سالم در افزایش قد اثر می گذارند…

نظریه پردازان، مهم ترین عامل مؤثر محیطی را خانواده در نظر گرفته اند. پوپایی های خانواده اصلی ما، تشکیل دهنده پویایی های دنیای اولیه ما بوده اند. زمانی که در شرایط فعلی در دام تله زندگی می افتیم.

تقریباً همیشه بازسازی صحنه ای از پویایی های خانواده مـان ، در دوران کودکی است.

 در اکثر موارد، خانواده بیشترین تأثیر را در مدرسه، همسالان و جامعه، سایر عوامل تاثیرگذار بر زندگی هستند.

اما خانواده در این بین، جایگاه خاصی دارد.

زمانی که محیط اولیه خانواده ، مخرب و ناخوشایند باشد به شکل گیری تله های زندگی ، کمک کودکی بر ما برجای می گذارد ، و به تدریج که بزرگ می شویم از اثر آن کم می شود.

‎ در این قسمت به برخی از محیط های اولیه آسیب رسان اشاره می کنیم:

‎نمونه هایی از محیط های اولیه آسیب رسان

۱. یکی از والدین، بدرفتار و سوء استفاده گر است ، و دیگری منفعل و درمانده. 

۲.والدین تان بی عاطفه و سردمهر بوده اند ، و دائم از شما توقع پیشرفت و موفقیت داشته اند.

۳. والدین تان دائم با هم دعوا می کردند ، و شما در معرکه این جنگ و دعوا، گیر کرده بودند.

۴. یکی از والدین شما مریض و افسرده بود ، و دیگری غایب، شما مجبور بودید از والد مریض ، مراقبت کنید.

‎۵. هویت مستقل نداشتید ، و از یکی از والدین کاملا تقلید میکردید. از شما انتظار می رفت که به عنوان جانشین، همه نیازهای یکی از والدین تان را برآورده سازید.

۶. یکی از والدین شما ترسو بود ،و به شدت از شما حمایت می کرد. هـمین والد از تنهایی به شدت می ترسید، و هیچگاه شما را تنها نمی گذاشت.

۷. والدین تان دائم از شما عیب جویی می کردند. احساس می کردید ، هیچگاه نمی توانید رضایت آنها را جلب کنید.

‎۸. والدین تان شما را لوس و نازپرورده بار آورده بودند. هیچ محدودیتی برای شما قائل نبودند.

۹. همسالان تان شما را تحویل نمی گرفته اند ، یا حس میکردید با آنها خیلی فرق دارید ، و وصله ناجور جمع آنها هستید.

 

‎و وراثت و محیط بر یکدیگر اثر می گذارند.

عوامل مخرب دوران کودکی ، با ابعاد خاصی از خلق و خو در شکل گیری تله های زندگی دست به دست هم می دهند.

خلق و خوی ما تا حدی تعیین میکند ، که والدین و دیگران چگونه با ما رفتار کنند.

به عنوان مثال

اغلب یکی از فرزندان سوژه بدرفتاری می شود.

حتی خلق و خوی ما در چگونگی تأثیرپذیری ، از درمان نیز نقش دارد.

با فرض محیط یکسان، دو کودک می توانند واکنش های متفاوتی ، به این محیط یکسان نشان بدهند.

ممکن است هر دوی این کودکان با بدرفتاری مواجه شوند.

اما یکی از آنها منفعلانه برخورد میکند ، و دیگری از حق خودش دفاع میکند.

‎پیش نیازهای رشد کودکان

‎برای اینکه در دوران بزرگسالی، فردی سازگار باشیم، ضرورتی ندارد که دوران کودکی بی عیب و نقصی را پشت سر بگذاریم.

به عنوان مثال،

وینیکات که یکی از روان شناسان مشهور خاطرنشان کند:

لازم نیست محیط دوران کودکی بری از عیب و نقص باشد، بلکه بایستی به اندازه کافی خوب باشد.

کودکان نیازهای بنیادینی دارند ، که برای تعادل و بهزیستی در دوران بزرگسالی بایستی این نیازها به درستی برآورده شوند.

این نیازها عبارت اند از

امنیت بنیادین،ارتباط سالم با دیگران، خود مختاری، عزت نفس، خودابرازگری و پذیرش محدودیت واقع بینانه.

اگر این نیازها برآورده شوند ، کودک معمولاً به سلامت روان شناختی دست خواهد یافت.

اما اگر مشکلات جدی و اساسی ، در راه برآورده سازی این نیازها وجود داشته باشد،کودک بعدها با مشکلاتی دست به گریبان خواهد بود.

ما این مشکلات و نقص ها را با عنوان “تله زندگی ” یاد میکنیم.

‎نیازهای کودکان برای رشد سالم

‎۱. امنیت بنیادین

‎۲. ارتباط سالم با دیگران

‎۳. خود مختاری

‎۴. عزت نفس

‎۵. خودابرازگری

‎۶. پذیرش محدودیتهای واقع بینانه

‎• امنیت بنیادین

(تله های زندگی: رهاشدگی و بی اعتمادی/ بدرفتاری) 

‎برخی از تله های زندگی در مقایسه با سایر تله ها، اساسی تر و بنیادی تر هستند. اگر نیاز به امنیت بنیادین برآورده نشود، تله های رهاشدگی و بی اعتمادی/ بدرفتاری شکل می گیرند ،که در زمره تله های زندگی اساسی قرار می گیرند. این تله ها خیلی زود شکل می گیرند.

سابقه شکل گیری این تله ها حتی می تواند ، به دوران نوزادی برگردد.

تأمین احساس امنیت برای نوزاد، از نان شب واجب تر است، و برای او مسئله مرگ و زندگی است.

تله های زندگی رهاشدگی و بی اعتمادی/ بدرفتاری به شیوه رفتار خانواده ، برمی گردند.

تهدید به رهاشدگی و بدرفتاری ، برای ما زمانی خیلی آزاردهنده است ، که از سوی افراد صمیمی رخ بدهد.

به جای اینکه ما را دوست داشته باشند ،و از ما حمایت کنند، ما را تهدید یا با ما بدرفتاری کرده اند.

 

‎ افرادی که در دوران کودکی تجربه رهاشدگی یا بدرفتاری داشته اند، سخت آسیب دیده اند.

آنها هیچگاه اطرافیان صمیمی خود صدمه ببینند.

آنها احساس ضعف و آسیب پذیری می کنند. کسانی که اینگونه باشند ، روی آرامش و تعادل را نخواهند دید.

حالتهای خلقی نامتعادل و بی ثباتی دارند ، و به شدت تکانشی ، و خود تخریب گر بار می آیند.

کودک به محیط خانوادگی باثبات و امن نیاز دارد.

محیط خانواده باید امن و سالم باشد ، و والدین پیش بینی پذیر و دسترس پذیر باشند.

چنین والدینی فقط حضور فیزیکی ندارند، بلکه از لحاظ عاطفی ، نیز پاسخگوی نیازهای کودک هستند.

در چنین خانوادههایی، اختلاف و تعارض در حد معمول ، و متداول است.

چنین والدینی به مدت طولانی کودک شان را ترک نمی کنند، و در کنار کودک شان هستند.

پاتریک که درگیر روابط عاطفی بی بندوبار می شد ، در دوران کودکی داغ حسرت خانه ای امن و باثبات را به دل برده بود.

به این دلیل که مادرش، در میگساری افراط میکرد.

‎پاتریک : حتی بعضی شبها نمی دانستیم کجاست، و چه کار می کند.

اگرچه واقعیتش این بود که همه ما می دانستیم، اما نمی خواستیم به روی او پیاوریم. وقتی هم که در خانه بود چنان مست ، و پاتیل بود که توجهی به اطرافیان نمی کرد.

‎اگر یکی از والدین شما میگسار حرفه ای بوده است، بنابراین نیاز به امنیت شما برآورده نشده است.

به نظر ما پاتریک در دوران بزرگسالی به بی ثباتی ، اعتیاد پیدا کرده بود و به همین دلیل جذب افـراد پیش بینی ناپذیر و بلاتکلیف می شد.

او گرفتار عشق نافرجام زنانی می شد ، که تعهدگریز، خوش گذران و فرصت طلب بودند.

‎کودکی که احساس امنیت می کند، می تواند آرام باشد ، و به دیگران اعتماد کند. احساس امنیت، سنگ بنای هر احساس دیگری است. بدون احساس امنیت، احساس های دیگر محلی از اعراب ندارند.

بنابراین ناامنی مانع انجام درست سایر تکالیف تحولی می شود.

هرچه انرژی روانی افراد بیشتر صرف نگرانی درباره امنیت طلبی شود، کمتر به آن می رسند.

‎اگر شرایط دوران کودکی ناامن باشد، کودک در معرض بیشترین خطر روبه رو شدن مجدد با این احساس ناامنی قرار می گیرد.

شما برای امنیت طلبی، عجولانه و تکانشی از دامن یک رابطه به رابطه ای دیگر پناه می برید ، یا با شعار نه شیر شتر و نه دیدار عرب، انزواگزینی را پیشه میکنید .

 

ادامه دارد…..

 

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد