منو
برمی لوئیز ،زن جوان جذابی بود، که یک ،مغازه لباس آخرین مد، داشت و سعی می کرد ،برای خودش، توضیح بدهد که ،چرا نامزدش، پیتر، موقعی که از مهمـانی، بـه منـزل گشتند، در تمام طول راه ،سکوت کرده بود.
پیتر ،که در بخش آگهی های بازرگانی، یکی از روزنامه های محلی،کار می کرد، معمولاً خوش صحبت، بود و زیاد حرف می زد،و اساساً همین ویژگی، او باعث شده بود ،که آنها با هم ،آشنا شوند.
لوئیز با خودش فکر کرد:
«پیتر ،حرف نمـی زنـد… حتماً از دست من، عصبانی است.»
لوئیز ،که داشت سعی می کرد، ذهن پیتر را بخواند، سکوت او را، به عصبانیت از دست خودش، نسبت می داد.
توضیحات او، درباره آنچه که،به باور او، چیزی بود که، پیتر فکر و احساس ،میکرد ـ ذهن خوانی، پیدا نکرد و لوئیز، در ادامه با خود، فکر کرد:
«حتماً کاری کرده ام،که به او برخورده ،است.»
او، با چنین ذهنیتی، که پیتر به خاطر کاری، که او انجام داده، از دستش عصبانی است.
«پیتر، همچنان از دست من، عصبانی خواهد بود ،و بالاخره هم ،رابطه مان را قطع ،خواهد کرد.»
و سپس ،با پیش بینی، این موضوع که،برای تمام عمر،تنها خواهد ماند، احساس اندوه کرد.
او ،گرفتار شبکه ای ،از نتیجه گیری های غلط، درباره علل نامرئی، و پیامدهای نامعلوم ،شده بود.
شاید، اگر زن دیگری، جای لوئیز بود، خیلی راحت ،به خودش می گفت:
«احتمالاً، حال پیتر بعد از، چند دقیقـه خـوب، می شود.»
واقعیت، سکوت پیتر هم، با هر دو نوع ،برداشت جور درمی آمد.
ذهن خوانی، می تواند پیش بینی های نادرستی، را به بار بیاورد، و در نتیجه، فرد به شکلی، غیر ضروری برانگیخته، و یا به شکلی کاذب، گرفتار احساس عدم امنیت روانی، شود.
اگر ،لوئیز بر اساس ذهن خوانی خود، عمل و از پیتر، کناره گیری می کرد، و یا او را،می رنجاند، احتمالاً پیتر، گیج می شد، از او کناره، می گرفت و یا کفرش، بالا می آمد.
پیتر، فقط داشـت،در مورد موضوع ،بسیار مهمی فکر می کرد،و سرانجام، زمانی که، شروع به صحبت کرد، لوئیز اخم کرد، و جوابش را نداد.
این رفتار، باعث شد، که پیتر عصبانی شود ،و از او انتقاد کند.
لوئیز ،هم این برخورد پیتر، را به حساب درست بودن، ذهـن خـوانی خـود گذاشت، و حالش بدتر از قبل شد، و به این نتیجه رسید ،که از آنچه می ترسید، به سرش آمد، و بالاخره پیتر، از او سیر شد.
زن و شوهرها، با این نوع ،تعبیر و تفسیرهای غلط ،از رفتار شریک زندگی خود، همان بلایی را، بر سر زندگیشان می آورند ،که بیش از هر چیزی، از آن می ترسند.
از آنجا که، حرف هایی که دیگران ،می زنند یا کارهایی که،انجام می دهند، مبهم یا گمراه کننده هستند، همیشه هم نمی توان، به آسانی احساسی را ،که درباره ما دارند،و یا انگیزه هایشان را فهمید، و ارزیابی کرد، به همین دلیل، لوئیز که همواره، از این می ترسید، که دست رد به سینه اش، بخورد، کاملاً مستعد ،آن بود که ،سکوت پیتر را ،به حساب عصبانیت، از خودش بگذارد.
هر چند،خوانـدن نشانه ها ،و دنبال الگویی برای، درک ذهنیت دیگران بودن، امری طبیعی است، امـا خـطـر تعبیر، و تفسیرهای نادرست ،ونتیجه گیریهای، غلط در آن زیاد است.
(لطفا همراه ما باشید …)
برای مطالعه بیشتر :
بر روی، عنوان های زیر، کلیک کنید :
چراعشق زن ومرد، به یکدیگرکم شود؟؟
انتخاب رشته آگاهانه وهوشمندانه
پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور
شرایط-اختصاصی-دانشگاه-فرهنگیان
پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور
جهت دریافت وقت، مشاوره تحصیلی
(برای انتخاب رشته درست، و اصولی زیر نظر کارشناسان مرکز فرح بخش )
به صفحه زیر مراجعه کنید:
