نوشته های تازه

متخصصان مرکز

تله استحقاق یا بزرگ منشی

‎تجارب منجر به شکل گیری تله زندگی استحقاق

من باید به تمام خواسته هایم دست پیدا کنم؟!

 

 

 

میخواییم برسی کنیم که این جمله در ذهن ما دقیقا چه چیزی رو بما میگه :

‎سه نوع استحقاق وجود دارد.

هر کسی در این حوزه، تجربه خاص خودش را دارد.

این سه نوع استحقاق همپوشی دارند، اما ممکن است یکی از آنها در مقایسه با سایر انواع استحقاقها در فرد قوی تر باشد.

‎انواع استحقاق

‎۱. استحقاق لوس

‎۲. استحقاق وابسته

‎۳. تکانشگری

‎ استحقاق لوس 

‎شما در این تله زندگی، خودتان را فردی خاص و ویژه تلقی می کنید.

شما بسیار پر توقع و کنترلگر هستید و دوست دارید همه چیز مطابق میل شما باشد. اگر کسی توقعات شما را برآورده نسازد یا سد راه شما برای رسیدن به اهداف تان شود، سخت عصبانی می شوید.

 

هانا :

ما دائما مثل سگ و گربه به جان هم می افتیم چون کار من طوری است که مطابق میل او نیست.

مارتین :

همیشه همین طور بوده. اصلا مرا درک نمی کنید. من مثل ست، جان می شم و می خواهم توی خانه استراحت کنم و آرامش داشته بشم، می فهمی؟ (داد میزند)، آرامش و استراحت من در اولویت اول زندگی است.

‎اگر شما گرفتار این تله زندگی شده باشید

در قبال احساس های دیگران، همدلی کمی دارید و احساس های دیگران روی شما کمتر اثر می گذارند.

این حالت می تواند منجر به بی پروایی و گاهی حتی بد رفتاری شما با دیگران شود.

‎آداب و رسوم و قراردادهای بهنجار زندگی اجتماعی از نظر شما پشیزی نمی ارزند و خودتان را بالاتر از هر قانونی می دانید.

سیاست شما یک بام و دو هوا است. از یک سو معتقدید وقتی دیگـران کـار اشتباهی انجام می دهند، باید سخت تنبیه شوند و گوشمالی حسابی داده شوند و از سوی دیگر اگر شما مرتکب اشتباهی شوید هیچکس نباید به شما بگوید بالای چشم تان ابروست.

اصلا انتظار ندارید که در صورت ارتکاب کار اشتباه یا قانون شکنی، جریمه شوید.

مارتین :

ببخشید دید کردم، منتظر بودم که پلیس گورش را گم کند تا بتوانم آن طرف خیابان پارک کنم.

درمانگر :

آن طرف خیابان پارک ممنوع است. ممکن است پلیس ماشین شما را ببرد؟

مارتین :

مهم نیست. ماشین برادرم را قرض گرفتم، چون پلاک مخصوص دارد. حتی اگر جریمه هم بشوم می توائم با ارائه کارت ماشین از زیر بار جریمه در بروم.

‎از آنجایی که احساس حق به جانبی دارید،

بنابراین بدون احساس گناه هر کاری که دلتان می خواهد، انجام ی دهید، توقع دارید از موقعیتهایی که دیگران با جریمه و پیامد منفی روبه رو می شوند، به نحوی فرار کنید.

از تنبیه یا مجازاتی که حق شماست، فرار می کنید یا از همین موقعیت ها به نفع خودتان سوء استفاده کنید.

به همین دلیل اصلاً مجبور نیستید پیامدهای منفی را تجربه کنید.

‎ استحقاق وابسته 

‎اگر این تله زندگی سر راه شما قرار گرفته باشد، به خودتان کاملاً حق می دهید که بار زندگی تان روی دوش اطرافیان بیفتد.

خودتان را به عنوان فردی ضعیف، بیکفایت و نالایق و نیازمند جا می زنید و از دیگران انتظار دارید قوی باشند، و از شما مراقبت کنند.

‎شما در دوران کودکی نیز همین انتظار را از والدین تان داشته اید.

همیشه حق با شما بوده است و دیگران بدهکار شما هستند.

مثل اینکه ارث پدرتان را از اطرافیان طلبکارید.

نینا:

ریموند واقعا از دست من عصیائی و کلافه است. دلیل این عصبانیتش این است که متوجه شد من از پول خورد و خوراک خانه کم می کنم و درعوض لباس می خرم.

درمانگر :

چی شد که این کار را کردید؟

نینا:

خب هزینه خرید لباسم را قطع کرده بودم و از این کارش عصبانی و ناراحت بودم. کاری نمی توانستم بکنم. منظورتان این است که باید همان لباس های کهنه و مزخرف را می پوشیدم؟

درمانگر :

متوجه شدم، همسرتان هزینه های خرید لباس را قطع کرده بود چون دخل و خرج خانه به هم نمی خورد.

نینا او فکر می کند که کارش عیب و نقصی ندارد.

مدام می گوید تو به فکر دخل و خرج زندگی نیستی. متأسفانه قرارنیست برای حل مشکل به روان شناس مراجعه کند.

‎شاید شما هم مثل نینا انتظار دارید ،که دیگران از نظر مالی به شما کمک بی دریغ کنند.

دیگران را وادار کنید تا مسئولیت تمام کارهای شما، و بسیاری از تصمیم های شما را بر عهده بگیرند.

احتمالاً بیشتر خشم خود را به صورت منفعلانه، نشان می دهید تا فعالانه. وقتی فردی نمی تواند از شما مراقبت کند احساس میکنید، قربانی شده اید و نقش افراد مظلوم و بیگناه را بازی کنید.

عصبانی می شوید، ولی خودتان را کنترل می کنید.

کین توزی خود را به شیوه های دیگری مثل رفتارهای منفعلانه – پرخاشگرانه ابراز می کنید. با نق زدن، قشقرق راه انداختن، شکایت کردن، آویزان کردن لب و لوچه و شکایت از دردهای بدنی بی اساس، خشم خود را نمایان می سازید. لزومی ندارد که احساس کنید ، آدم خاصی هستید.

درواقع سخت تلاش میکنید، خوش برخورد و مردم دار باشید.

اما احساس میکنید حق دارید بار زندگی تان و تصمیم های خود را روی دوش دیگران بیندازید. به دلیل اینکه از یک سو، احساس میکنید ،ضعیف و آسیب پذیر هستید و به کمک دیگران نیاز دارید و از سوی دیگر، اعتقاد دارید دیگران باید به شما کمک کنند.

 

تکانشگری

‎اگر در دام این مشکل افتاده باشید، ید طولایی در کنترل ناپذیری احساس ها و رفتارهای خودتان دارید.

شما بدون توجه به پیامدهای کارتان، طبق احساسها و تمایلات تان عمل میکنید. در کنترل تکانههای خود مشکل دارید. حوصله انجام کارهای خسته کننده و تکراری را ندارید و اگر بخواهید دست به این کارها بزنید خیلی زود ناکام و بی حوصله می شوید. اهل نظم، ساختار و انضباط نیستید. آدم بی نظمی هستید.

‎نینا:

خب دوست نداشتم در آژانس مسافرتی کار کنم.

درمانگر :

پس در مصاحبه برای آن شغل قبول نشدید. بعدش چی شد؟

نینا:

واقعا دوست نداشتم آنجا کار کنم، کلی فرم بود که باید تکمیل می کردم.

نمی توانستم از این فرمها سر در پیاورم. کسی هم نبود که برای تکمیل فرمها از او کمک بگیرم. دیدم کاری که شروع آن این . دارد وای به حال خود کار. مطمئن شدم که اینجا، جای من نیست.

 

‎شاید شما هم مثل نینا تمایل به اهمال کاری داشته باشید.

اگر هم بخواهید کار نادلخواه را انجام بدهید با کلی شکایت و نق زدن و بدون شور و شوق، آن را به سرانجام می رسانید.

شما نمی توانـد تـمرکز و پشتکار داشته باشید.

حتی زمانی که تمایل دارید کارهای دلخواه خودتان را انجام بدهید بلافاصله دل زده می شوید. مشکل اصلی شما این است که نمی توانید رضایت آنی را فدای خوشحالی آتی کنید.

به عبارتی شما نمی توانید دندان روی جگر بگذارید و حوصله به خرج بدهید تا بعداً به پاداش های بزرگ تری دست

‎مشکل در به تأخیر انداختن رضایت فوری، ممکن است شما را به دام انواع و اقسام اعتیاد (پرخوری، میگساری، مواد مخدر) بکشاند.

البته این نکته را به خاطر داشته باشید که اعتیاد لزوماً دال بر وجود این تله زندگی نیست، اما تله زندگی استحقاق از نوع تکانشگری ممکن است یکی از عواملی باشد که شما را نسبت به مسایل اعتیاد آسیب پذیر کند.

اعتیادها باید به عنوان بخشی از مشکلات کلی تر در نظر گرفته شوند تا خویشتن داری و بی انضباطی.

ممکن است در کنترل هیجانها، مخصوصاً خشـم، مشکـل داشـته بـاشید.

اگـرچـه ممکن است گاهی اوقات افسردگی نیز دامن شما را بگیرد، اما مشکل اصلی شما با خشم است.

نمی توانید خشم را به روش سالم تر و درست تر ابراز کنید.

از آنجایی که توانایی بیان درست خشم را نداریـد مـثـل بـچه های عصبانی، بی حوصله و ایرادگیر، عمل میکنید.

هانا:

داد زدن مارتین واقعا خجالت آور است. اصلا درک نمی کند که کی و در چه موقعیتی دست به این کار می زند. یک دفعه شروع می کند به داد زدن. ممکن است در جمع دوستان پاشیم یا در خیابان. اصلا برایش مهم نیست.

مارتین :

درست میگوید. وقتی عصبانی هستم قصدم این است که دیگران بفهمند من چقدر خشمگینام.

هانا:

من و بقیه برای اینکه کاری کنیم تا خفه شود دستورات او را رعایت می کنیم.

‎شما در ابراز خشم هیچ قید و بندی ندارید.

احساس میکنید باید، هرگونه هیجان خود را ابراز کنید.

اصلاً برای شما پشیزی اهمیت ندارد، که ابراز هیجانهایتان چه تأثیری روی دیگران می گذارد. ناتوانی در کنترل خشم و تکانه ها باعث می شود، در معرض رفتارهای پرخطر قرار بگیرید.

ناتوانی در کنترل تکانه ها حتی ممکن است، شما را به سمت کارهای جنایتکارانه و مجرمانه سوق دهد.

اما بیشتر ممکن است، شما را مستعد استثمار دیگران، قشقرق راه انداختن یا حتی رفتار نامتناسب با سن کند.

ادامه دارد …

 

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد