نوشته های تازه

متخصصان مرکز

چرا ادمها ازم دور میشن

چرا همه را ازخودم دور میکنم؟

پیشنهاد برای شما قبل از مطالعه این مطلب (قسمت قبلی)

در سایت فرحبخش مطالعه کنید :

برای مطالعه “ خواهش میکنم مرا تنها نگذار!“کلیک کنید .

 

 

رهاشدگی و روابط صمیمی

 اگر شما در دام تله زندگی افتاده باشید، روابط عاشقانه شما به ندرت رنگ پایداری و آرامش را خواهد دید.

به عبارتی شاید بتوانیم این روابط و فراز و نشیب، حاکم بر ان را به قطار هوایی در شهر بازی تشبیه کنیم .

دلیلش این است ،که تجربه های شما در این روابط، دائم در مرز فاجعه قرار میگیرد، اما باز هم به حال سابق بر می گردد.

درمانگر :

چشمهایتان را ببندید ،و به احساسی که تجربه می کنید، دقت کنید.

احساس خود را به من بازگو کنید.

لیزا انگار دوباره به گذشته برکشتم.

به زیر زمین تاریکی سقوط کردم ،که همیشه تنها خواهم ماند. جورج مرا به این زیر زمین تاریک و وحشتناک هل می دهد، و درب را می بندد و من برای همیشه تنها خواهم ماند.

درمانگر :

چه احساسی دارید؟

لیزا:

وحشت زده ام.

اگر تله زندگی شما جدی باشد، حتی به ناراحتی های کوچک ، در روابط صمیمی خود نیز توجه خواهید کرد.

احساس میکنید اگر رابطه خود را با فرد مورد علاقه تان از دست بدهید، در سیاه چال تنهایی سقوط خواهید کرد.

برخی از افرادی که در دام تله زندگی رهاشدگی گرفتار شده اند، با اجتناب از تمام روابط صمیمی با این مشکل مقابله میکنند.

عطای روابط صمیمی را به لقای آن می بخشند.

به عبارتی با صمیمیت گریزی ، به نوعی به روابط صمیمی می گویند ، که از شما خیری ندیدیم پس شر نرسانید.

آنها رنج تنهایی را به مصیبت فقدان مجدد، ترجیح می دهند.

پاتریک قبل از اینکه با فرانسیس آشنا شود ،به همین سبک وسیاق رفتار می کرد.

درمانگر :

شما مدت زمان زیادی تنها بودید.

پاتریک :

تنهایی را دوست نداشتم. خیلی دردناک و آشفته ساز بود. هیچ وقت نتوانستم یار باوفا و صمیمی پیدا کنم. تنهایی را ترجیح می دادم چون حداقل آرامش داشتم.

 

اگر درگیر روابط صمیمی شوید، احتمالاً آرامش از زندگی شما رخت برمی بندد. روابط، شما را در دام احساس بی ثباتی گرفتار میکند.

همیشه این احساس را دارید ، که عزیزان خود را از دست می دهید.

تاب تحمل هیچگونه قهر و کناره گیری را ندارید ، حتی در قبال کوچک ترین تغییرات زندگی نیز نگران می شوید.

درباره جدایی و پایان روابط ، اغراق میکنید و آنها را فاجعه جلوه می دهید.

لیزا بی اعتنایی دوستانش را نوعی نارضایتی ، برای جدایی تفسیر میکرد. هروقت یکی از دوستانش از دست او عصبانی یا ناراحت می شد، احساس میکرد ارتباط قطع خواهد شد.

هر موضوعی که احتمالا باعث کدورت و دلخوری در رابطه میشد ، بلافاصله به ذهن لیزا هشدار می داد، که رابطه در حال تمام شدن است.

حسادت وتلک گرایی، ته رنگ اصلی حاکم بر اینگونه روابط به شمار می روند.

 لیزا همیشه دوستانش را متهم می کرد ، که قصد جدایی دارند.

اگرچه اینکار برای لیزا عادت به شمار می رفت، اما دوستانش را سخت آزرده خاطر و تحریک پذیر میکرد.

طبق پیش گویی های خودکام بخش لیزا، روابطش همیشه روند مشخصی داشت: “متهم کردن طرف مقابل برای جدایی ← رفتار آشفته – قهرهای جنجالی > آشتیهای نمایشی” و تکرار این روند.

 

این روند بعدها در زندگی زناشویی لیزا نیز رقم خورد.

هروقت همسرش برای مأموریت اداری با هواپیما مسافرت میکرد ، نگران بود که مبادا هواپیما سقوط کند و شوهرش بمیرد.

گاهی اوقات فکـر مریضی مادر، مرگ مادر یا مرگ بچه هایش ،او را در مسلخ نگرانی می انداخت.

مرگ عزیزان و از دست دادن حمایت آنها ، و ناتوانی برای ادامه زندگی پس از آنها، محتوای نگرانی های او را تشکیل می دادند.

در اوایل رابطه، شدیداً به طرف مقابل وابسته می شوید و آویزان او خواهید شد. وابسـته شـدن، تله زندگی رهاشدگی را تقویت میکند به این دلیل که باعث تقویت این فکر در شما می شود که هر لحظه ممکن است ، این افراد را از دست بدهید.

 این وضعیت احتمالاً رهاشدگی را، در زندگی شـمـا تـداوم می بخشد.

و چسبندگی و وابستگی شما به فردی خاص، سایر روابط شما تحت تأثیر قرار می دهد.

لیـزا نـمـونه بارزی از این پدیده است. وابستگی او به مادرش باعث شد ، که نتواند ارتباط با دوستانش را به اندازه کافی پروبال بدهد.

او از احساس تنهایی و ترس از فقدان رنج می برد ، و این مسئله را به تمام زندگی اش تسری داد. او کاملاً در لاک خودش فرورفته بود.

به گفته خودش این قدر نگران بود ، که دنیای بیرون را کاملاً فراموش کرده بود. تمام توانش صرف حفظ روابط فعلی می شد، زیرا برای او حفظ روابـط فعلی در درجه اول اولویت قرار داشت.

 

علائم خطر در مراحل اولیه عاشقی

شما احتمالاً به این نتیجه می رسید که نامزدتان توان این را دارد ، که بعد از وابسته کردن شما، دست تان را در پوست گردو بگذارد و شما را به حال خود رها کند.

برخی از علائم خطر می توانند ، شما را از این امر آگاه کنند.

این علائم باعث فعال سازی تله زندگی رهاشدگی می شوند.

علائم خطر در نامزد (یا همسر)

۱. همسرتان به دلیل درگیری عاطفی با فردی دیگر، حاضر زیر بار روابط متعهدانه برود.

۲، همسرتان همیشه در دسترس نیست، که اوقاتی را با یکدیگر بگذرانید

( مثلا زیاد به مسافرت کاری و اداری می رود، محل کارش خیلی دور است یا به کار اعتیاد دارد)

۳. همسرتان از لحاظ عاطفی، فردی بی ثبات است ( مثلاً معتاد است، افسرده است، شغل ثابتی ندارد) و نمی تواند براساس اصول منطقی با شما رابطه ای عاطفی و پایدار برقرار کند .

۴. همسر شما تنوع طلب است، دوست دارد در روابطش آزاد باشد، مایل است که برای دیگران دلربایی کند.

۵. همسرتان نسبت به شما دو دل است. از نظر منطقی میل دارد با شما زندگی کند، اما از نظر عاطفی میل چندانی ندارد ، یا اینکه لحظه ای عاشق دیوانه وار شماست ، و لحظه ای بعد از چشم او می افتید.

مثل اینکه همسرتان تکلیفش با خودش روشن نیست.

شما به دنبال شریک زندگی یا همسری نمی گردید که بتواند ، شما را به یک رابطه باثبات و ایمن امیدوار کند، بلکه مجذوب کسی می شوید ، که شما را در دام بلاتکلیفی بین امیدواری و ناامیدی بیندازد.

احساس می کنید فردی را برای زندگی سالم پیدا کرده اید ، یا حداقل آن فرد روابط باثبات تری با شما دارد.

اما این احساس خوشایند اولیه پس از چندی نقش بر آب می شود، و شما پی می برید که در یک حلقه معیوب فعال سازی تله های زندگی تان گیر افتاده اید.

شما اکثراً به دنبال کسانی هستید، که زیر بار تعهد برای ازدواج نمی روند، و مطمئن نیستید که با شما می مانند.

مثل اینکه زندگی عاشقانه بی ثبات برای شما آشناتر و راحت تر است ، چون در روابط قبلی شما نیز همین الگو حاکم بوده است.

این بی ثباتی با دامن زدن به فرآیند جذابیت، تله زندگی شما را فعال نگه می دارد.

به همین دلیل علی رغم تمام مشکلات چنین رابطه ای، باز هم با شور و هیجان آن را دنبال میکنید.

انتخاب شریک زندگی ، یا همسری که واقعاً خاطرخواه شما نیست ، حداقل به شما این اطمینان را می دهد که رهاشدگی دوران کودکی تان ادامه دارد

تخریب روابط سالم

حتی اگر نامزد یا همسر باثباتی را انتخاب کنید، باز هم از شر تله زندگی رهاشدگی در امان نخواهید ماند. هنوز هم راه هایی برای تقویت تله زندگی رهاشدگی در شما وجود دارد.

 

شاخص های تله زندگی رهاشدگی در روابط بین فردی

ا شما از صمیمی شدن با دیگران، حتی با همسرتان، اجتناب می کنید.

( صمیمیت گریزی) برای اینکه می ترسید، مبادا این فرد را از دست بدهید، با از صمیمیت صدمه ببینید.

۲ شما دائم نگرانید ، که مبادا همسرتان بمیرد یا به نحوی او را از دست بدهید،

۳. شما مدام نگرانید که همسرتان در حال انجام چه کاری است.

۴. شما در قبال حرف های بی اهمیت یا کارهای معمول همسرتان، واکنش شدید و افراطی نشان می دهید ، و این کارها یا حرف ها را نشانه ای از قصد ، او برای جدایی تفسیر می کنید.

۵. به شدت حسود هستید ، و همسرتان را تحت مالکیت کامل خود می خواهید.

۶. شما شدیدا به همسرتان وابسته می شوید، و تمام زندگی شما به همسرتان معطوف می شود.

۷. نمی توانید دوری از همسرتان را، حتی برای چند روز، تحمل کنید.

۸. شما هیچگاه درباره وفاداری و پایبندی همسرتان به رابطه، خاطر جمع نخواهید بود.

۹ از دست همسرتان عصبانی می شوید ، و او را به بی وفایی و خیانت متهم میکنید.

۱۰. شما گاهی اوقات با اخم، قهر، کنار کشیدن و فاصله گرفتن، در صدد بر می آیید تا همسرتان را به دلیل اینکه شما را تنها گذاشته است، تنبیه کنید.

 

ممکن است رابطه شما سالم و باثبات باشد،

اما هنوز احساس خطر شما را رها نمی کند.

مشکل جسیکا همین بود. ما رفتار و باورهای همسر جسیکا را در چند جلسه روان درمانی به دقت بررسی کردیم ، و متوجه شدیم که او به رابطه اش پایبند است.

در واقع نشانه ای از تمایل وی به ترک جسیکا وجود نداشت، بلکه برعکس، جورج به همسرش عشق می ورزید، ولی جسیکا نمی توانست این مسئله را باور کند.

این مسئله باعث یأس و ناامیدی جورج شد، چون واقعاً در راه جلب اعتماد جسیکا هیچ راه چاره ای نداشت.

جورج :

اصلا مهم نیست من چه کار می کنم.

جسیکا کما کان به من شک دارد. با این کارش گاهی اوقات به مرز جنون می رسم، مخصوصا نسبت به سفرهای کاری و اداری من مشکوک است ، و بدون هیچگونه شواهدی فکر میکند ، من با زنان رابطه نامشروع دارم.

گاهی اوقات فکر میکنم شاید او تمایلات ، و خواسته های خودش را بـه مـن نسبت می دهد.

اگر این طور نیست پس چرا این مسئله ذهنش را این قدر درگیر کرده است؟

تله زندگی ممکن است ، خودش را در لباس دیگری نیز نشان دهد:

طوری رفتار میکنید ، که همسرتان از شما دور می شود. به عنوان مثال لیزا چنان هیزم به آتش مشاجرات معمولی ، و متداول زندگی زناشویی می انداخت ، که کنترل این مشاجرات سخت می شد.

به عبارتی او مشاجرات معمول زندگی زناشویی را بزرگ جلوه می داد. به عنوان مثال رفتن همسرش به مأموریت اداری ، را دلیـل بـر جـدایـی و خـیانت

می پنداشت.

 

 

لیزا و جسیکا به همسرانشان، شبیه به هم بود:

“واقعاً مرا دوست نداری”،

تظاهر میکنی که مرا دوست داری”،

“می دانم که خیال خیانت داری”،

“دلت برای من تنگ نمی شود ادا در می آری “

“وقتی کنارت نیستم خوشحالی”

ما نیک می دانیم که لیزا و جسیکا این حرف ها را به دیگران نیز می زنند.

آنها ما را نیز متهم به همین اتهامات میکنند ، و منتظرند که آنها را برای ادامه درمان نپذیریم ،یا به فرد دیگری ارجاعشان بدهیم.

 رفتار لیزا و جسیکا با کسانی که دوستشان دارند ، نمونه اعلای این ضرب المثل است:

“با دست پس زدن با پیش کشیدن “

هرزمان احساس می کنید ، که ارتباط شما تهدید می شود، واکنش عاطفی شدید نشان خواهید داد.

تهدیدها می توانند دامنه داشته باشند ، از قهر و جدایی کوتاه مدت گرفته تا دعوای شدید.

حتی بی حوصلگی طبیعی همسرتان ، نیز می تواند برای شما معنای بی توجهی داشته باشد.

همسرتان در قبال ، وسیعی این واکنشهای عاطفی گیج و سردرگم می شود ، و از آنها سر در نمی آورد.

اگر برنامه شما طبق انتظار و نقشه ذهنی شما پیش نرود، واکنش افراطی نشان می دهید.

جورج در همین رابطه گفت:

جورج :

وقتی به فرودگاه رسیدیم ناگهان زد زیر انگار کسی مرده باشد. من هاج و واج مانده بودم که چیشد . من داشتم دو روز می رفتم مأموریت اداری، اما گریه جسیکا طوری بود که انگار دنیا به آخر رسیده است ، و من دیگر پرنمی گردم.

این احساس برای کسی که در دام این تله زندگی گرفتار نشده است، وحشتناک و غریب جلوه شما معمولاً زمانی که تنها هستید،

احساس خوبی ندارید:

احتمالاً احساس هایی مثل اضطراب، افسردگی یا سرد مهری به سراغ شما می آید. احساس میکنید همسرتان باید در کنارتان باشد.

به محض اینکه شما را ترک می کند، انگار رشته الفت و گسسته می احساس رهاشدگی دست از سر بر نمیدارد.

معمولاً تا همسرتان برگردد ، این احساس رها شدگی دست ار سر شما برنمی دارد.

اگرچه موقتاً سرتان را به کاری گرم کنید، اما احساس تنهایی دامن شما را رها نمی کند. احساس تنهایی و بی پناهی در شما وجود دارد ، و منتظر است تا شما را سلطه بلامنازع خودش بگیرد.

بنابراین اگرچه افرادی که در دام این تله زندگی افتاده اند ، ممکن است موقتاً راهکارهایی برای گریز یا سرگرم ساختن خود یافته باشند، اما بعد از مدتی تاب تحمل تنهایی را از زیردست می دهند.

هر قدر بیشتر بتوانید سرتان را به کارهای دیگری مشغول کنید،  توان تحمل تنهایی در شما بیشتر رشد می شود. اما هرچقدر در اینکار ناتوان باشید، احساس تنهایی بر شما سلطه بیشتری پیدا میکند ،و مثل کودکی که در مرکز خرید گم شده باشد، دیوانه وار به دنبال می گردید.

 

جسیکا: با پناه بردن به باغبانی و رسیدگی به گلها سعی می کردم دوری چورچ را فراموش کنم. یا با همسایه حرف می زدم.

به ظاهر به نظر می رسید ، انگار دارم از کارهایم لذت می مثل افرادی که از تنهایی و اوقات فراغت خود لذت می برند، اما درواقع این گونه نبود. انگار داشتم از افکار و احساسات آزاردهنده ،خود قرار می کردم ، و هرچه بیشتر می دویدم این افکار و احساسات، لحظه ای از من دور نمی شدند.

 

سرد مهری درواقع حمله به رهاشدگی است.

وقتی که سردمهری را در پیش می گیرید

 نیاز به رابطه صمیمی را انکار می کنید، و اعتراض خود را اینگونه نشان می دهید، من به شما هیچ نیازی ندارم ، معمولاً کنار این سرد مهری، نوعی خشم وجود دارد،  که تا حدی تنبیه گرانه است،

شما همسرتان را به دلیل بی توجهی به نیازهایتان تنبیه می کنید.

اگرچه این کار به شما کمک می کند ، که تا حدی با رهاشدگی مقابله کنید، اما بهای گزافی در قبال آن می پردازید:

“عواطف تان را کنار می گذارید. با بی حساسی به زندگی خود ادامه دهید و زندگی تان معنای خودش را از دست می دهد..”

همیشه دودل و مردد هستید. بخشی از ذهن شما خواهان برقراری رابطه است ، و بخش دیگر، مشغول فقدان واقعی ، نیز مثل از دست دادن یک رابطه می تواند تأثیر مخربی بر شما بگذارد.

این واقعه باعث تایید این احساس شما می شود ،  که هیچگاه رابطه باثباتی نخواهید داشت.

 قبل از اینکه در رابطه، مشکل جدی پیش بیاید بین دو قطب (صمیمیت طلبی و صمیمیت گریزی) در نوسان هستید.

همینکه وارد رابطه می شوید ،احساس میکنید این فرد دیر یا زود ، شما را رها خواهد کرد.

 

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد