نوشته های تازه

متخصصان مرکز

شخصیتهای بیکار

شخصیت بیکار(قسمت دوم)

پیشنهاد میکنیم ،اگر قسمت اول مقاله (شخصیت بیکار مطالعه نکردین ، بروی لینک زیر کلیک کنید،و در ادامه قسمت دوم، این مقاله را مطالعه کنید .

شخصیت بیکار(قسمت اول)

 

شخصیت بیکار، ازدواج میکند و بچه دار میشود ،البته این در ژن های او نهفته است.

این نوع شخصیت ها می گویند:

فرزندان خود را دوست دارند ، ولی درواقع آنها را، دوست ندارند. وقتی فرزندانشان، خردسال هستند از بازی های، کودکانه با آنها لذت می برند.

فرزندان آنها در نوجوانی، پدران خود را دقیق تر ،زیر نظر می گیرند.

در این مقطع ،بسیاری از نوجوانان ،علاقه خود به پدرشان را از دست می دهند.

این نکته مثبتی است، که فرزندان این آدم ها ،علاقه خود را از

دست می دهند، چون در غیر این صورت، دمغ و سرخورده خواهند شد.

تقریباً ،همه این نوع شخصیت ها را دیده ایم، و دوست داریم به آنها کمک کنیم.

شخصیتهای بیکار، خیلی نزد روانپزشکان فرستاده می شوند:

ـ خود من خیلی از آنها را دیده ام ـ ولی عده کمی از آنها ،حاضرند روان درمانی شوند ،چون هدف از درمان این است، که آدم ها با هم روابط بهتری ،برقرار کنند ،و با این روابط بهتر، زندگی بهتری پیدا کنند.

شخصیت های بیکار ،در شروع درمان مشاوره،خود را خر می کنند.

چون آدمهای جالبی هستند، و رابطه برقرار کردن، با آنها آسان است.

آنها وانمود میکنند با کمی کمک، اصلاح خواهند شد.

ولی نکته اینجاست، که ظاهراً کمک می خواهند.

شخصیت بیکار، عاشق درمان است.

او به جای آن که ،مثل مراجع عمل کند، و کمک بگیرد به سرعت مشاور می شود، حرف می زند، توصیه میکند، و کمک می دهد.

به تعبیری شریک مشاورش می شود.

وقتی مشاور، متوجه قضیه شده، و با او رو در رو می شود، عصبانی می شود، مشاور را سرزنش میکند ،و رابطه اش را با او قطع می کند.

شخصیتهای بیکار، در درمان همانطور رفتار میکنند ،که در جاهای دیگر رفتار می کنند.

تا وقتی ،کسی از آنها چیزی نخواهد، خوب هستند؛

البته برای خودشان نه برای دیگران.

آنها در تلاش ،برای کنار آمدن با ژنهـای خـود گاهی، اوقات رفتارهای متلونی انجام می دهند ،که تشخیص بیماری دو قطبی،یا اختلال مانیا ـ افسردگی را پیش میکشد.

ولی شخصیت های بیکار، با هر سطحی از خلق (پایین، بالا یا حد وسط) هرگز قابل و باکفایت نیستند.

در حالی که، سایر دوقطبی ها درحالت عادی، آدمهای باکفایتی هستند.

من فکر نمی کنم ،کـربنات لیتیوم یا داروهـایی کـه، گـاهی اوقـات بـه دوقطبی ها کمک می کنند، بتوانند به شخصیت های بیکار، کمک کنند.

(البته منظورم این نیست که امتحانش ضرردارد.)

شخصیت بیکار، به این دلیل رفتار دو قطبی را انتخاب می کند، که با واقعیت ،در حال دست و پنجه نرم کردن است.

او وقتی، در قسمت سرخوشی چرخهٔ دو قطبی قرار دارد، تحت تأثیر نیاز شدیدش به قدرت، عکس هایی از خودش، را در دنیای کیفی قرار می دهد ،که او را آدمی قدرتمند و همه فن حریف، نشان می دهند .

و طوری رفتار می کند، که گویی چنین آدمی است.

او مثل ماشینی است، که سوخت زیادی ،برای روشن نگه داشتن موتور خود،مصرف کند.

ولی نمی تواند یکنواخت حرکت کند.

برای او یکنواختی یعنی خلاص بودن.

تا ایـن کـه واقـعیت ـ مـنظورم واقعیت دیگران، است نه واقعیت شخصیت های بیکار ـ رفته رفته مانع فعالیت های آنها می شود.

آنها، پول ها را به باد می دهند، و خانه و زندگی را از دست می دهند. زن، اعضای خانواده و دوستانشان هم ،دیگر به آنها کمک نمی کنند؛

به عبارتی ،سوخت آنها تمام شده ،و موتورشان خاموش می شود.

از اینجاست که رفته رفته افسرده می شوند.

آنها برای این افسرده می شوند، که دنیا را ظالم می بینند ،و تصور می کنند، در این دنیای ظالم، هیچکس توان فهم استعدادهای آنان ،و زندگی با آنها را ندارد.

آنها، هیچ وقت، به این فکر نمی کنند، که همیشه گیرنده بوده اند، نه دهنده.

شخصیت های بیکار ،برای از دست رفتن زندگی شان، افسرده نمی شوند، چون اصلا قضیه را این طور نمی بینند.

بلکه افسرده شدن آنها، فاز استراحت و فراموش کردن است.

موتور این شخصیت ها، پس از مدتی دوباره روشـن می شود، و این جریان تکرار می شود ـ نوسان بدون حرکت.

آنها هنگام افسردگی، ممکن است خـودکشی گرا شـوند، ولی نه مثل خـودکشی گراهـای باکفایتی، که هنگام خودکشی گرایی، واقعیت را بهتر درک می کنند.

وقتی پولها را هدر می دهند ،و محتاج مـراقـبت، و رسیدگی می شوند، خانواده یا مراقبان آنان، باید شـرایـط حساب شده ای فـراهـم آورند، تا اگر می خواهـنـد غـذا بخورند، غـذای آنان را حاضر و آماده کنند.

همچنین، در صورت بیکار بودنشان، باید محیطی برای یک جا نشستن داشته باشند.

نباید حبس شوند؛

رفت و آمد آنها ،باید آزادانه باشد، و پول کافی برای غـذا خریدن داشته باشند.

نباید برای آنها ،سرگرمی های منفعلانه ای ،مثل رادیو گوش دادن یا تماشای تلویزیون، فراهم کنیم، مگر در اتاق خاصی که فقط با کار بتوانند ،به آن سرگرمی ها برسند.

در صورت امکان، سرگرمی های پرتحرکی ،چون بسکتبال مناسب هستند.

فعالیت برای آنها خوب است، چون به طور کلی آدم های بی تحرکی، هستند.

اطرافیان شخصیت های بیکار، نباید با آنها حرف بزنند، مگر آن که کار محسوسی ،برای خانه انجام بدهند، که از نظر اعـضای خانواده سزاوار مطرح شدن باشد.

من شخصیت های ضداجتماعی، و بیکار را طوری توصیف کردم، که گویی، دو تیب شخصیتی | کاملاً مشخص هستند.

البته شخصیت های ضداجتماعی، تا حدودی این گونه اند؛

آنها جز در قاتل بودن، یا نبودن تقریباً مشابه یکدیگرند.

من نمی دانم چرا چنین تفاوتی دارند ،ولی حدس می زنم، قاتل ها بدترین روابط ممکن را دارند، یا اصلاً روابطی ندارند.

ولی این فقط یک حدس است.

اگر با یکی از این شخصیت ها ،رابطه داشتم منتظر بدترین اتفاقات بودم.

شخصیت های بیکار انواع دارند.

انواع مرغوب آنها ،می توانند در مشاغلی ،که کسی از آنها چیز زیادی نمی خواهد، و در اکثر مواقع می توانند، سر کارشان حضور نداشته باشند، باقی بمانند.

بعضی از آنها ،نیز برای خودشان مشاغل عجیبی، جور می کنند تا مجبور نباشند ،خیلی کار کنند.

اما در فاز مانیا، چون شأن خودشان را بالاتر از کاری، که به آنان محول شده می دانند، آن کار را ول میکنند.

البته من فکر نمیکنم، شما حاضر باشید با هیچکدام ،از این شخصیتهای بیکار ازدواج کنید.

ولی اگـر بـا مـانیایی های آن ازدواج کردید، و او بـا شـما خوش رفتاری کرد ،می توانید با او بمانید.

این مهم ترین ،تفاوت بیکاران مرغوب، و بیکاران معمولی است. بیکار مرغوب، با زنش طوری رفتار میکند، که از او خوب نگهداری کند.

این مثل ازدواج، با یک بچه بالغ است.

این بچه تغییر نخواهد کرد، ولی بدتر هم نمی شود.

اگر من با چنین آدمی ازدواج می کردم ،برایش روشن میکردم که سفر مشترک ما، تا وقتی ادامه می یابد کـه بـا مـن ،درست رفتار کند.

من این دو گروه از آدم ها را به این دلیل، توصیف کردم که بفهمید، قوت نیازها می تواند ،آدمهای عجیبی پدید آورد ،که باید مراقب شـان بـاشیم.

البته نیمرخ شخصیتی، عده کمی از آدم ها آنان، را به شخصیت های ضـدا جـتماعی ،تبدیل میکند.

ولی تعداد شخصیتهای بیکار زیاد است.

قوت ژنهای اکثر آدمها ،در محدوده سه انحراف، معیاری هنجار قرار می گیرد، که دامنه بـزرگی است ،ولی از لحاظ آماری بهنجار محسوب می شود.

انسانها ،می توانند دنیاهای کیفی خاصی خلق کنند، که در دنیای واقعی کارایی دارد، و آن قدر قدرت دارند ،که بتوانند در چهارچوب روابط خوب خود، زندگی مؤثری خلق کنند.

البته اموری چون سن، جنس، جنه، قیافه، سلامتی و استعداد، انسانها را محدود میکند.

با این حال هنوز، حق انتخاب داریم.

روان شناسی کنترل بیرونی، بیش از ژنها ما را محدود می کند.

(برگرفته از کتاب نظریه انتخاب )

برای دریافت مشاوره فردی

 به لینک زیر مراجعه کنید:

روان درمانی

برای مطالعه بیشتر :

بر روی عنوان های زیر کلیک کنید :

مجبورم همیشه از خواسته های دیگران تبعیت کنم

چرا همه را ازخودم دور میکنم؟

خواهش میکنم مرا تنها نگذار!

انتخاب رشته آگاهانه وهوشمندانه

پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور

 مطالعه شرایط پزشکی تعهدی

مطالعه نکات مهم انتخاب رشته

شرایط-اختصاصی-دانشگاه-فرهنگیان

پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور

جهت  دریافت وقت مشاوره تحصیلی

(برای انتخاب رشته درست، و اصولی زیر نظر کارشناسان مرکز فرح بخش )

به صفحه زیر مراجعه کنید: 

مشاور تحصیلی

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد