نوشته های تازه

متخصصان مرکز

نام این دنیا چیست ؟

دنیای من ، دنیای تو !؟

 

همه می دانیم در دنیایی زندگی میکنیم ، که در آن می بینیم، می شنویم، لمس می کنیم، می چشیم و بو میکشیم.

نام این دنیا را که برای همه یکسان است، دنیای واقعی یا واقعیت می گذاریم.

ولی همان طور که قصه آن مردمان ، در تاریکی و فیل نشان می دهد، هیچ دو نفری واقعیت را یک جور ادراک نمی کنند.

قبول این حقیقت خصوصاً ، برای کسانی که به عینی نگری خـویش مباهات میکنند ، دشوار است ، ولی ما بخش قابل توجهی از واقعیت را آنگونه که دوست داریم ، ادراک میکنیم.

خوشبینها، و بدبین ها در دنیای واحـدى زندگی میکنند ، همان طور که عاقلان و دیوانگان در یک دنیا زندگی میکنند.

ولی هر یک نگاه متفاوتی به آن دارند.

اگرچه ، بخش قابل توجهی از چیزهایی که ما می بینیم ، شبیه چیزهایی است که دیگران می بینند ، اما این دو در هر صورت یکی نیستند.

‎طبق نظریه انتخاب ، بخش قابل توجهی از تفاوت آدمها ، در ادراک واقعیت به دنیای مهم ، و خاص آنها که دنیای کیفی نام دارد، بر می گردد.

این دنیای کوچک شخصی ، که هر کس اندکی پس از تولدش ، آن را در حافظه خلق میکند ، و در طول زندگی به خلق آن ادامه می دهد، و گاهی آن را دوباره خلق میکند ،

از گروه کوچکی از عکس ها تشکیل شده است ، که بهترین راه ارضای نیازهای اساسی ، را نشان می دهند.

این عکس ها سه چیز را به تصویر می کشند:

 

(۱) آدم هایی که بیش ازتصویر دیگران ، خواهان بودن با آنها هستیم،

(۲) چیزهایی که بیش از چیزها دیگر ، خواهان داشتن آنها یا تجربه کردن آنها هستیم و

(۳) عقاید یا نظام های عقیدتی،  که بر بخش اعظم رفتار ما حاکم هستند.

ما وقتی احساس بسیار خوبی پیدا می کنیم:

که طوری رفتار کنیم تا شخص، چیز یا عقیده ای در دنیای واقعی با آن شخص، چیز یا عقیده در دنیای کیفی ما هماهنگ و هـمتـا شـود. انسانها در طول زندگی ،بیش از هر چیزی با دنیای کیفی خود تماس نزدیک دارند.

‎خوبی انسانها عمدتاً چیزی در مورد نیازهای اساسی خود نمی دانند ،

 آنها فقط می دانند ، چه احساسی دارند و همیشه ، می خواهند تا حد امکان احساس داشته باشند.

اما ما به این دلیل ، این عکس های خاص را در دنیای کیفی خود ، جا می دهیم که آدمها، چیزها و عقاید مرتبط با این تصاویر از آدمها، چیزها یا عقاید دیگر احساس بهتری در ما ایجاد میکنند.

دنیای کیفی حاوی دانشی است که :

بیشترین اهمیت را برای ما دارد. هرچقدر سعی کنیم، باز نمی توانیم اهمیت این دانش را انکـار کـنیم.

وقتی میگوییم : برای من مهم نیست ، راست نمی گوییم.

وقتی آنچه درباره آن حرف می زنیم ، در دنیای کیفی ما جا دارد، پس برای ما مهم است.

ذهن ما در طول روز ، درون عکس های دنیای کیفی ، جلو و عقب می رود و نمی تواند ، آنها را از ذهن خود بیرون کند.


برخی از این عکس ها عبارتند از :

خانه جدیدی که برای خرید آن،  پول پس انداز میکنیم؛

مشاغلی که خیلی خـواهـان آنها هستیم؛

نمرات بالایی که برای آینده ما خیلی اهمیت دارند؛

مردان و زنانی که ، قصد ازدواج با آنها را داریم ،

و فرزند بیمار ما که ، سلامتی خود را باز می یابد.

این تصویر برای الکلی ها، الکلی است که دلشان، برای آن لک می زند و برای قماربازان میز قمار.

در مورد انقلابیون هم نظام سیاسی جدیدی است ، که جای نظام سیاسی خبیث قبلی را بگیرد ، و برای متدین ها، بهشت که می خواهـند زندگی ابدی خود را در آن بگذرانند.

‎این دنیای کیفی ، حکم شانگریلا (shangri-la) را دارد.

که اگر می توانستیم به آن برسیم ، حال خیلی خوبی پیدا میکردیم.

هر وقت در ارضای یکی از تصاویر دنیا کیفی توفیق می یابیم، مسرور می شویم و لذت می بریم.

هر وقت هم موفق نشویم، رنج میکشیم.

اگر متوجه وجود چنین دنیایی بودیم ، و نقش بسیار مهم این دنیا در زندگی خود را می فهمیدیم، خیلی بهتر با یکدیگر کنار می آمدیم.

 

‎برای مثال اگر اسکارلت اوهارا می دانست، موقعیت خود در دنیای کیفی را به خطر می اندازد، در طرز رفتارش با او بیشتر دقت می کرد.

‎در نتیجه هرگز این جمله معروفش ، را نمی گفت که «عزیزم صادقانه بگویم، تورا از دنیای کیفی خودم بیرون کرده ام.»

(قابل توجه : نسخه بربادرفته من تنها نسخه ای از این کتاب است ، که چنین جمله ای در آن آمده است.)

این یک تناقض است، که اگرچه هر لحظه در دنیای کیفی خود ،زندگی میکنیم ولی معدودی از ما از وجود چنین دنیایی ، باخبریم.

من چیز زیادی در باره دنیای کیفی خودم نمی دانم ، ولی می دانم دختر هنرپیشه ام خیلی برایم مهم است.

وقتی برای تماشای نمایشی می روم ، که دخترم بازیگر آن است، او را یک هنرپیشه بزرگ می بینم.

مـن ضـعف های او را نمی بینم.

مـن بـا هـمه در مورد بزرگی او حرف می زنم ، و از هر کس که با من مخالف باشد، عصبانی می شوم.

بازی بزرگ او، واقعیت مـن را می سازد، حالا دیگران هرچه می خواهند بگویند.

وقتی مردم شهر درباره بازی او حرف می زنند، به وجد می آیم ، چون واقعیت من ، به عنوان واقعیت شمار زیادی از آدمها پذیرفته شده است.

پس یکی از راه های ما برای تعریف واقعیت ، یا دنیای واقعی، این است که به نظر اکثر مردم استناد کنیم ، البته مادامی که با ما موافق باشند.

از نظر من منتقدی ، که بازی دخترم را زیر سؤال می برد، دیوانه یا کسی است ، که از واقعیت فاصله گرفته است؛

در نتیجه هرگز نمی تواند وارد دنیای کیفی من شود.

 

‎بس وقتی آن منتقد، بزرگ ترین منتقد شهر است ـ البته بزرگ ترین است ، چون در دنیای کیفی عاشقان تئاتر ، قرار دارد ؛

اکثر مردم شهر گفته ، او را واقعیت در نظر می گیرند.

برای آنهایی که نظر این منتقد را می خوانند،  نظر منتقدان پایین تر از او مهم نیست ، چون آنها در دنیای کیفی این آدمها جایی ندارند.

اکثر آنها مبنای نظر خود را، اظهارات این منتقد مشهور قرار می دهند ، و به دیدن نمایش دختر من نمی روند.

مخالفت با عقاید قدرتمندان سخت است.

واقعیت در نزد ما تا حد زیادی به آنچه دیگران ، یا آدمهای مهم می گویند بستگی دارد.

به هر حال در نهایت، واقعیت را آنگونه تعریف میکنیم :

که بـرای مـا بهتر است؛

صرف نظر از این که دیگران ، با تعریف ما موافقند یا مخالف.

یعنی اگر در دنیای کیفی من و شما از موضوع بحث ، عکس های متفاوتی وجود داشته باشد، من نمی توانم در مورد جریانات دنیای واقعی با شما موافقت ورزم.

من رئیس جمهور را در تلویزیون می بینم، و می گویم عالی حرف زد.

بعد شـما طوری به مـن نگاه می کنید، که گویی مـن دیـوانـه ام.

رئیس جمهور، هـمان رئیس جمهور است ، ولی من و شما نتوانسته ایم او را یک جـور بـبینیم.

مردم برای پرهیز از بحث و اختلاف نظر ،از مطرح کردن مباحث سیاسی و دینی پرهیز میکنند، و در عوض در باره آب و هوا حرف می زنند.

در این حالت کسی ، از تصویر آب و هوا در دنیای کیفی ، دیگری خرده نمی گیرد.

چون دخترم در دنیای کیفی من جا دارد ، نمی توانم او را همان طور که روی صحنه است ببینم.

این در حالی است که، من تقریباً همان صحنه ای را دیده ام که سایر تماشاچیان دیده اند.

ما ممکن است آن را تحسین کنیم.

ولی چون صحنه در دنیای کیفی هیچ یک از ما جـا نـدارد (مگر آن که خودمان آن را طراحی کرده باشیم)

نیازی نیست ، آن را طور دیگری ببینیم.

عینی نگری ، و عینیت مطلق و کامل، یک افسانه است.

چنین چیزی وقتی امکان پذیر است ، که همه دنیای کیفی مشابهی ، داشته باشیم.

 

منبع : برگرفته از کتاب نظریه انتخاب

 

دسترسی به پیج اینستاگرام مرکز

تهران، ضلع شمالی مترو صادقیه، خیابان ولیعصر، کوچه هفتم، پلاک ۲، ساختمان آریا، طبقه اول، واحد۳

nextpay_trust_logo

کلیه حقوق این سایت متعلق به
مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره فرح بخش
می باشد