منو
وقتی سیل، گردباد، طوفان، زمین لرزه یا انفجار رخ می دهد، مردم کشور، برای حمایت از آسیب دیدگان با هم مسابقه می دهند.
مردم وقتی خبر گیر کردن یک نفر ،در زیر آوار یا یک جای کوه را می شنوند، نگران می شوند.
وقتی به غریبه ها، کمک میکنیم چون با آنها فقط برای مدت کوتاهی رابطه داریم،از آنها توقعی جز قبول کمک مان نداریم.
چون از این غریبه ها هیچ توقعی نداریم، کنترل بیرونی، در این نوع کمک رسانی ها، نقش چندانی ندارد.
ولی وقتی با زن، شوهر، فرزندان و پدر و مادر، دانشجویان یا کارمندان مان هستیم، تمام کارهایمان توأم با توقع است، و کنترل بیرونی بر کارهایمان حکم فرماست.
این کتاب (کتاب نظریه انتخاب ) بر افراد، نظریه انتخاب فردی، و بهتر کنار آمـدن بـا یکـدیگر متمرکز است.
امیدوارم آدمهای زیادی ،از این نظریه استفاده کنند ولی، حتی اگر چنین شود هم هنوز با آدمهای زیادی سر و کار خواهند داشت، که از نظریه انتخاب استفاده نمیکنند،و در روابط شان به کنترل بیرونی متوسل می شوند.
البته حتی اگر همسر، پدر و مادر، مدیر یا رئیس شما، از نظریه انتخاب استفاده نکنند هم، باز به نفع شماست که از نظریه انتخاب استفاده کنید.
ولی اگر آنها نیز از این نظریه استفاده کنند خیلی بهتر می شود.
من ،در مباحث مختلف این کتاب گفتم، که اگر جامعه از کنترل بیرونی ،به نظریه انتخاب رو آورد، خیلی بهتر می شود.
در چنین اجتماعی شما نگران نیستید، که دیگران مجبورتان کنند، کاری را که دوست ندارید انجام دهید، انجام بدهید و مردم چنین اجتماعی قبل از هرگونه عملی، از خود می پرسند آیا این کارم ،مرا به دیگران نزدیک می کند یا از آنها دور می کند؟
در چنین اجتماعی، وقتی در روابطتان با دیگران ا،ز نظریه انتخاب استفاده می کنید، می توانید انتظار داشته باشید که آنها، نیز همین کار را بکنند.
اگر می توانستم ،به مردم از جمله به آدمهای متنفذ اجتماع ،نشان بدهم و بگویم که:
یاد گرفتن این مطالب ،چقدر ارزشمند و سودمند است، دیگر اجتماع مجبور نبود ،وقت و پول زیادی صرف یاد گرفتن طرز استفاده از آن کند.
و اگر این اجتماع، مبتنی بر نظریه انتخاب شکل می گرفت، چیزهایی که گفته ام به احتمال زیاد ،ادامه حیاتش را تضمین می کردند.
و کل اجتماع، را متقاعد کنم کتابی بخوانند که به آنها می گوید، شیوه زندگی شخصی شان را تغییر بدهند؟ خیلی خوب یادم هست، که پدرم چقدر از زیر و رو کردن زغال ها متنفر بود ،تا این که در پاییز ۱۹۳۲ دو مرد خوش لباس سه شب متوالی، به خانه ما آمدند و با پدرم حرف زدند.
من به حرف های آنها گوش می دادم (پدرم همیشه دوست داشت در کنارش باشم).
با این که خیلی از حرف های آنها را نمی فهمیدم، ولی آن دو نفر خیلی از من تعریف، و تمجید کردند و من توجه آنها را دوست داشتم.
این دو نفر کارمند شرکت گاز بودند و می خواستند پدرم را متقاعد کند اجاق مان را گازی کنیم. مبدل گازی مجانی بود و ما فقط باید پول گاز را می دادیم. پدرم قبول کرد و آنها یک ترموستات روی دیوار نصب کردند.
آنها می گفتند: «حالا آنها صاحب شما هستند؛ اجاق شما خراب می شود، و یخ می زنید. حتی اگر کار کند باید بابت گاز، پول بدهید.»
پدرم درست می گفت، که هیچکس نتوانسته در مبارزه علیه پیشرفت، برنده شود.
اگر این کتاب بتوانـد، مـتقاعدتان کند که نظریه انتخاب پیشرفت است، آن را خواهید پذیرفت.
اگر بخواهم به اجتماع، نظریه انتخاب بفروشم ،باید لباسم را تنم کنم، با مردم بنشینم و فواید اجتماع مبتنی بر نظریه انتخاب، را برای آنها توضیح بدهم.
کاری که کارمندان شرکت گاز با من انجام دادند.
در اواخر زمستان ۱۹۹۷ قرار شد نظراتم در باره مدرسه کیفی ،را با مردم ناحیه کورنینگ نیویورک در میان بگذارم.
خواهش کردم من وکارلین ،شب قبل از سخنرانی در مورد کاربرد نظریه انتخاب، در زندگی زناشویی ناشاد، بـرای مردم آن ناحیه سخنرانی داشته باشیم.
سپس به رابـط سخنرانی هایم گفتم ،می خواهم بحثم را به ازدواج محدود نکنم، و در مورد آموزش نظریه انتخاب به اجتماع حرف بزنم .
ما می دانستیم، که سالن بیش از شش صد نفر جا ندارد.
به یاد کارمندان شرکت گاز افتادم و هیچ چیز را به شانس محول نکردم.
لباس خوبی پوشیدم و بهترین کراواتم رابستم. من بحثم را با کاربرد نظریه انتخاب در ازدواج شروع کردم، و گفتم که:
ولی خیلی زود متوجه شدم، این جماعت چیزی بیش از یک سخنرانی می خواهند.
در نتیجه تصمیم گرفتم منظورم از این حرف ها را عملاً نشان بدهم.
این متن ادامه دارد …..
باما همراه باشید …
(برگرفته از کتاب نظریه انتخاب )
برای دریافت مشاوره فردی
به لینک زیر مراجعه کنید:
برای مطالعه بیشتر :
انتخاب رشته آگاهانه وهوشمندانه
پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور
شرایط-اختصاصی-دانشگاه-فرهنگیان
پکیج و فرایند مشاوره انتخاب رشته کنکور
